دلنوشته های مادرانه

ما اومدیم

1393/11/21 22:31
نویسنده : بــــهی
349 بازدید
اشتراک گذاری

بالاخره قسمت شد تا من از وروجکام بنویسم . روزهای گذشته خیلی سرم شلوغ

بود و دست و دلم به نوشتن و حتی نت گردی نمیرفت . ولی الان که سروش خان از

بی خوابی بیهوش شده و یلدا گلی مشغول دیدن باب اسفنجیه, بهترین فرصته که

تنبلی رو کنار بذارم و مشغول تایپ کردن بشم.

حالا بریمقلبقلبقلب

لباس فرم مدرسه یلدا گلی رو یک ماهی میشه گرفتم اینم  اولین پرو لباس توسط

خواهر و برادرخنده

 

 اولین باری که پسرک بدون شیر خوردن خوابیدتعجب

 یادم نیست کجا میخواستیم بریم ولی پسرک رفت دوربین رو آورد و اصرار داشت ازشون عکس بگیرمقلب

 بدون شرح

 یه عدد پسرک گیر کرده در صندلی متفکر

 29 مرداد من و یلدا گلی رفتیم سنجش اینم عکس رو هم بعد از اتمام کار گرفتیمماچ

 

دخترکم خیلی دوست داره تو کیک درست کردن به مامانش کمک کنه اینم سند و مدرکشقلب

 

گل پسرم 3شهریور رفت تو 19 ماهگی اینم عکسهای 19 ماهگیشماچ

پسرک و عشق ماشینقلب

 

 امروز برای پسرک و دخترکم مسواک خریدم . اینم اولین مسواک زدن سروش خانقلب

ماچماچماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)